پرواز تا اوج |
دو شب رفت واویادی از ما نکرد کسی بر سر چاه نجوا نکرد دو شب رفت و یاد از یتیمان نشد دو شب رفت و آن زخم درمان نشد مگر باز شام غریبان شده است؟ چرا گیسوی زینب پریشان شده است؟ چرا عرش آیینه ی غم شده است چرا قامت نخلها خم شده است؟ علی شهره در آسمان بود علی درخشانترین کهکشان بود علی علی مرد پر کار و کاری علی معمای هر روزگاری علی علی غرق در سادگی بود علی علی روح آزادگی بود علی علی آفتابی ترین بود علی علی آبروی زمین بود علی علی یک جهان حرف در سینه داشت علی کفش وپیراهن پینه داشت علی صف شکن بود علی خود شکن علی ساختن بود علی سوختن علی مرد میدان علی مرد دین علی اولین ،علی آخرین علی گر چه پنهان ترین راز بود ولی با یتیمان چه دمساز بود علی شوی زهرا،رهپوی عشق علی در عدالت ترازوی عشق علی بود و تنهاترین مرد بود علی بود وآیینه ی درد بود علی مرد دین بود بعد از رسل علی اولین بود بعد از رسول علی سفره ی سینه را وا نکرد به جز با دل چاه نجوا نکرد هلا کوفه،خواب تو سنگین نبود! هلا کوفه،شرط وفا این نبود هلا کوفه،کو یوسف مصطفی؟ علی را چه کردی تو ای بی وفا هلا کوفه خاکت به سر بعد از این دگر با حسینش مباش این چنین چه شد آن که میرفت بی جنب و جوش از این کوچه با کیسه ی نان به دوش دو شب رفت و او یادی از ما نکرد کسی با لب چاه نجوا نکرد دو شب رفت و محراب خون گریه کرد سحرگاه مهتاب خون گریه کرد [ پنج شنبه 87/6/28 ] [ 5:0 عصر ] [ parande ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |