پرواز تا اوج |
بسم رب المهدی میخواهم بگویم از غربت میدانید غریب کیست وغربت کدام است؟ آیا میشودغربت را وصف کردوغریبی را شناخت؟ ایا میشودغربت را دید خاموش ماند؟ چه بگویم که سخت حیرانم.... مامعتقدیم که عشق سر خواهد زد بر پشت ستم تبر خواهد زد سوگند به هر چهارده آیه ی نور سو گندبه زخمهای سرشار غرور اخر شب سرد ما سحر میگردد آشوب جهان فتنه سر میگردد مهدی به میان شیعیان بر میگردد ما معتقدیم اما چگونه ......آیا میدانیم که چگونه باید منتظر باشیم آیا درک کرده ایم انتظار را............ چه انتظار عجیبی تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیبترکه چه آسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی.... فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی اما مولای غریب من بر غربت ما نظر کن و بر گرد آخر می دانی چه شده است؟ بر گرد که بر بهارمان میخندند یک عده به انتظارمان می خندند دستان سیاهی که به خون آلوده است گویند که انتظارتان بیهوده است افسوس کسی نیست که فریاد زند از پشت حصار غربتت داد زند افسوس کسی نیست بیا داد برس یا صاحب ذوالفقار فریاد برس به امید آ مدنت [ چهارشنبه 87/4/5 ] [ 1:57 صبح ] [ parande ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |