دریافت کد :: صدایاب
آزادی - پرواز تا اوج
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرواز تا اوج
 
قالب وبلاگ

کلمه های برابری و آزادی را ، هم بر سر در زندانها می نویسند

و هم بر سر در معابد بازرگانی.

کامو می گوید:با این همه به فحشا کشیدن کلمات

با عواقب آن همراه است.

ما امروز شاهد عواقب همان امری هستیم که کامو می گفت

به فحشا کشاندن کلمات.

هیچ کلمه ای دیگر در شأن حقیقی خویش واقع نیست

براستی فی المثل میان« بازار آزاد» یا«آزادی و عدالت»

چه نسبتی است که این دو کلمه را هر دو جا بکار می برند؟

کامو پاسخ می دهد: آنچه امروز بیش از هر چیز مورد بهتان

 قرار گرفته،ارزش آزادی است.

آزادی میان ما و آزاد انگاران مشترک لفظی است و چه بسا که این دو آزادی

در ظاهر نیز شباهت هایی با یکدیگر داشته باشند. آن آزادی که می گویند

«رهایی از هرتقیید و تعهدی»است و این آزادی که ما می گوییم

نیز « آزادی از هر تعلقی »است تفاوت در آنجا است که

 ما حقیقت انسان را در خلیفه اللهی او می جوییم و

بنابر این «انسان کامل»و «عبد الله »را مشترک معنوی

می دانیم، اما آنان بندگی خدا را نیز از خود بیگانگی می دانند.

 در این صورت اگر برای بشر قایل به حقیقتی فردی یا جمعی

 نباشندکه با رهایی از تقییدات وتعهدات به آن رجوع کند،

در واقع انسان را به خلأ احاله داده اند و به «هیچ» و

چه تفاوتی می کند که این یک «هیچ فلسفی» باشد و یا یک «هیچ حقیقی».

این هیچ شاید محال فلسفی نباشد اما« محال حقیقی »است و

 انسان امروز این محال را تجربه کرده است

آنچه او از خود به مثابه انسان می شناسد« محال حقیقی»

است و آن سان که او به مثابه انسان می خواهد زیست کند،

 باز هم «محال حقیقی» است. چگونه می توان انسان بود و

چون حیوان زیست؟ چگونه می توان خلیفه الله بود و خود را

از جرگه حیوانات محسوب داشت؟ انسان امروز بر یک« فریب عظیم »

می زیدوبزرگترین نشانه این حقیقت آن است که خود از این فریب

غافل است،می انگارد که آزاد است،اما از همه ی ادوار حیات

خویش در بند تر است،می انگارد که فکر روشنی دارد،اما از همه ی

 ادوار حیات خویش در ظلمت بیشتری گرفتار است.

آزادی در نفی همه ی تعلقات است جز تعلق به حقیقت که عین ذات انسان است.

وجودانسان بر این تعلق است که معنا می گیرد و بنابر این ازادی و اختیار انسان

تکلیف اوست در قبال حقیقت ، نه حق او برای ولنگاری و رهایی از همه ی تعهدات.

                               (برگرفته از کتاب رستاخیز جان نوشته ی شهید آوینی)


[ شنبه 88/4/6 ] [ 6:3 صبح ] [ parande ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

نگارا روز و شب در بند آنم که از یادت دمی غافل نمانم نمی خواهم ولی از روی عادت به غفلت نامت آید بر زبانم خدایا از کرم دستوریم ده که گویم نام تو جانی فشانم
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 238383

دریافت کد :: صدایاب